این روزها  پدر و مادرها برای موفقیّت فرزندشان هزینه‌های زیادی می‌کنند یک یا 2 سال تمام او را به کلاس‌های فوق‌برنامه می‌فرستند (که من دقیقاً نمی‌دونم چقدر این کلاس‌ها تاثیر داره) تابستان‌ها کلاس ، هنگام مدرسه هم باز هم کلاس ، کلاس فیزیک ، کلاس ریاضی  و ... بعدشم کلاس‌های جمع بندی که هزینه‌ی تمامی کلاس‌ها ذکر شده واقعاً زیاده و حتّی شادی پدر و مادری مجبور بشوند که برای تامین مخارج کلاس‌های فرزندشان وام بگیرند. 

جدای از این هزینه‌های مادی خانواده‌ی کنکوری محترم تمام تلاششان را می‌کنند که محیط خونه ساکت باشه که کنکوری ما بتونه توی آرامش درس بخونه و مشکلی از این لحاظ نباشه تغذیه‌اش به طور کامل چک می‌شود و برنامه‌ها خانوادگی با برنامه‌ی ایشون باید هماهنگ بشه و البته خود کنکوری هم کم فشار تحمّل نمی‌کنه فشار و استرسی که آیندم چی میشه؟ ، توی این درس مشکل دارم و یا فلان درس سخته و مدام از خود پرسیدن آیا فلان دانشگاه قبول می‌شم؟

اینقدر تحت فشار قرار می‌گیره که حساس می‌شه که خُلق و خویَش تند و خانواده مجبوره که بداخلاقی ایشون رو تحمّل کنه.

همه اینا می‌گذره و کنکور داده می‌شه و نتیجش هم مثل همین چند روز پیش که نتیجه اومد میاد امّا در برخی خانواده‌ها چیزی مشاهده می‌شه که جای تاسف داره اون خانواده‌ای که طی این زمان طولانی مثل کوه پشت فرزندشون بودند الان مثل کوهی مقابل انتخاب رشته فرزندشون هستند و به جای مشاوره سعی در تحمیل خواسته‌ی خود دارند.

انتخاب رشته مثل انتخاب شغل یا انتخاب همسر یکی از تصمیم‌های شخصی هر فرد هست و خود اون شخص باید با توجه به علایق خودش اون رو انتخاب کنه چون قراره یه عمر با این تصمیم کنار بیاد. 

چه بسا افرادی که پزشکی‌ می‌خونند امّا علاقه‌اشان در هنر یا مهندسی باشد یا مهندسی که علاقه‌اش به موسیقی باشه(که این‌ها مربوط میشه به انتخاب رشته غلط زمان دبیرستان)  و یا دندان پزشکی که علاقه‌اش به زیست شناسی سلولی ملکولی یا دامپزشکی باشه. یا مهندس نفتی که علاقه‌اش به کامپیوتر باشد یا مهندس عمرانی که علاقه‌اش معماری باشه گه این چند مورد منظور نوشته منه)

قبول دارم که مقصر بخشی از این اتّفاق‌ها و انتخاب رشته‌های اشتباه سیستم غلط آموزشی کشورمون و شرایط نامناسب کشورمونه که هر رشته‌ای این قابلیت رو نداره که آدم بتونه باهاش  یه درآمد قابل قبول برای چرخوندن زندگیش داشته باشه. و یا حتّی مقصر خود شخص هست که موقع انتخاب رشته درست تحقیق نکرده و ناپخته تصمیم گرفته.

ولی گاهی وقت‌ها هم می‌بینیم که مشکل در تحمیل خواسته‌های خانواده هست من نمی‌گم که خانواده دخالت نکنه بلکه بنظرم باید خانواده باید مثل همیشه کمک کننده و مشاور فرزندشون باشند ولی وقتی مشاوره رو دادند باید اجازه بدند که خود فرد تصمیم بگیره ، بچّه‌ای دیروز که الان 18 سالشه و از الان دیگه باید یاد بگیره که تصمیم‌های مهم زندگیش رو خودش بگیره و مسئولیت تصمیمش رو به عهده بگیره.

جدای مسئله انتخاب رشته یه موضوع دیگه هم هست که بعضی خانواده‌ها نسبت به فرزند دخترشون حسّاسیّت بیش از اندازه‌ای دارند و بهش اجازه نمی‌دن که دانشجوی شهری غیر از شهر خودش بشه ؛ اونا فکر می‌کنند با این کار دخترشون از آسیب‌های اجتماعی بدور خواهد موند و یا اینکه حالا تو شهر غریب تنها شد به پسری دلباخته میشه و احساساتش مورد سوء استفاده قرار می‌گیره و ...

در صورتی که کاملاً در اشتباه هستند تجربه من توی خوابگاه نشون داده که چیزی که خیلی توی این زمینه مهمه تربیتی هست که خانواده‌ی اون فرد براش ترتیب دادند و نوع نگرشی که برای اون فرد شکل گرفته هستش وگرنه اگه کسی بخواد کاری کنه براش هیچ فرقی نداره که توی شهر خودش باشه یا خوابگاه ؛ پنهان کردن دوستی با جنس مخالف اونقدرا سخت نیست و یا حتّی بحث سیگار یا هر مسئله دیگه به اون صورت وابسته به مکان تحصیل فرزند نداره بلکه به میزان آگاهی که بهش داده می‌شه و تصمیمات خودشه.

بهتره که اونا رو آزاد بذاریم که خودشون تصمیم گیرنده بشند و حسرت رشته یا دانشگاهی که علاقه دارند تو دلشون نمونه.