سلام
نمیدانم چرا دست و دلم به نوشتن توی وبلاگ نمیره فقط زمانی مینویسم که دیگه نمیشه اون حرفها رو توی وُرد و یا مغزم جا داد.
از ساعت 9 - 12:15 داشتم با 4تا از دوستان هماهنگ میکردم که بریم پول خوابگاه این ترم رو پرداخت کنیم
درست خوندید ، پول خوابگاه این ترم ، دقیقاً نوشتهاند که شما از یک مهر 94 بهتون اتاق تعلّق میگیره و تقریباً 142 هزار تومان باید بابتش پرداخت کنی و گفتهاند تا پرداخت نکنی بهتون اتاق نمیدیم.
شاید خندهدار باشه بخوای بری یه جا اجارهنشین باشی و از اون طرف قبل از تحویل گرفتن کلیدهای خونه پولشو پرداخت کنی.
زورشون میرسه دیگه ؛ هرکس یه جوری خودشو خالی کرد و یا قرض گرفت که بتونه امشب پرداخت کنه
حالا چرا عجله؟
دلیلش اینه که اتاقهایی که میتونیم انتخاب کنیم کیفیّتشون افتضاحه و اگه میخواهیم که یه اتاق درست درمون پیدا کنیم که طی سال غصه اتاق به دیگر غصههامون اضافه نشه باید هرچه سریعتر اقدام به گرفتن اتاق کنیم.
هیچ وقت فراموش نخواهم کرد که ترم یک قرار بود خوابگاهی باشم که بی شباهت با زندان نبود ، خوابگاهی که به یک باره تمام ذهنیّتهای مثبتم در مورد دانشگاه رو از بین برد.
از همان موقع باید حدس میزدم که ما در پیش مسئولین دانشگاه هیچ ارزشی نداریم ، اونها هیچ وجدان کاری ندارند هیچ احساس مسئولیّتی ندارند و احتمالاً انرژی خیلی زیادی میگذارند که جیب خودشون رو از راه اختلاس پر کنند. فقط در یک حالت به صدای دانشجو گوش میدهند اونم زمانی هست که دانشجوها دیگر چیزی برای از دست دادن نداشته باشند و با هماهنگی تمام اعتراض کنند.
نمیدانم اونها خودشون بچّه ندارند؟ قرار نیست بچّههای خودشون دانشجو بشند؟
یکی از مسئولین رو میشناسم که در ازای پارتیبازی که قرار بود انجام بده کلی کتاب کنکور گرفت
و برام سواله واقعاً فکر میکنی نون حلال سر سفرهات میبری؟ فکر میکنی الان به بچّهات لطف کردی؟
برات متاسفم
میدونید دانشگاه آزاد تکلیفش مشخّصه از همون اوّل میگه همه چیز پولی هست امّا دانشگاه دولتی ، خیر قرار است که دانشجو پولی ندهد امّا هر سال در افزایش قیمت خود دلاورانه عمل میکنند و میگویند پول زور وَده این دانشجوها هستند که دیگر مثل قدیم جرات ندارند و اعتراضی نمیکنند و شاید هم دیگر ناامید شدند از این مملکت که هیچ بخشش سالم نیست و بوی تعفّن باند بازی سرتاسر کشور رو فرا گرفته و به اجبار این بو رو استشمام میکنیم.
و البته میدانیم که دانشجوها میترسند ، حکومت مسئولین بر پایه ترسِ دانشجو است.
ای کاش یکم وجدان داشتید یکم به فکر دیگران بودید ، میدونستید که خانوادههایی هستند که وضعیّت مالیشون خوب نیست و طور خود را میزنند اوّل ترم پولی را فراهم کنند که فرزندشان با خیال راحت به دانشگاه برود و بعد دوباره زور خود را میزنند که در 3ماه باقی مونده پول خوابگاه رو بپردازند و حالا شما به یک باره میگویید هردو رو همین اوّل بدید مانند یک دزد با ما رفتار میشود هرچند که دزد شما هستید.
این وسط دانشجوهایی هستند که هیچ وقت درکشان نکردم و هیچ وقت هم درکشان نخواهم کرد ، من از ترم یک با خود عهد بستم به هیچ کدام از همایشهای دانشگاه نروم و به بهای مشتی خنده و شادی مجلس آنها رو گرم نکنم تا شاید بدانند که ازشان بدمان میآید ، امّا دانشجوها حضور پیدا میکنند با مسولین بی لیاقت شادی میکنند و برایشان کف میزنند ، شرم بر این دانشجوها باد.
من فقط به تجلیل سالیانه استعدادهای درخشان رفتم که اگه اسمم رو خواندن برم روی سِن و بگم که همه شماها دروغ گویید ، دروغ گفتید و میگویید من 4ترم پیاپی به زحمت خودم و کمک خداوند رتبه یک شدم امّا اگر ترم 5 زمین خوردم شما بودید که زیر پای من رو خالی کردید متنفرم از شما که تو چشمهای ما نگاه میکنید لبخند میزنید و دروغ میگویید. بله اینقدر بهم فشار اورده بودید که به معنای واقعی لب مرز این وایستاده بودم که ستارهدار بشم یا تحمل کنم که یک سال دیگر از این دانشگاه قرار است بروم. و فقط سپردم به خدا اگه صلا میدونه به فکرشون بیاره که از اون لیستی که شانسی اسم میخونند اسم من رو بخونند تا سکوت خودم رو بشکنم.
البته آدم باید قدردان کارهای مثبت نیز باشد نباید فراموش کنند که این آدمها با تمام بدیهایشان با تمام دزدیهایشان به ما حقیقتهایی نیز آموزش میدهند و آن این حقیقت است که دانشگاه ما نمونهی کوچکی از جامعهی ما هست و بیرون از این خراب شده شما با ویران طرف هستیم.