فکر کنم تا موقع کنکور کلّی مطلب بنویسم و احتمالاً شامل غرغر کردن‌های حوصله‌سربر هم هست :دی

این هفته از همه‌ی هفته‌ها افتضاح‌تر خوندم (هفته‌های درسی من) در واقع اگه همّت کنم 4-5 ساعت شاید همونم دیگه نخوندم و زمانم رو به برنامه‌ریزی اختصاص بدم.

بسیار ناراحت و گیجم هرچند که احساس می‌کنم یه مقدار از مشکلاتم رو حل کردم(شاید بشه گفت اصلی‌ترین مشکلم) و هفته‌های بعدی می‌تونم خیلی بهتر عمل کنم امّا چیزی که اذیّتم می‌کنه زمان از دست رفته هست که برنمی‌گرده ، از خودم خیلی بیشتر انتظار داشتم ، اون همه صبر و امیدی که تو این 3 سال توی خودم پرورونده بودم باید تابستون بهتری رقم می‌زد ، از یه طرف دیگه هم خانواده بی‌تاثیر نبود و به قدر لازم  توی پست‌هام ازشون گله کردم .

رفتارشون باعث شد که تصمیم بگیرم طول ترم به خانه برنگردم و شاید بین 2 ترم هم به خانه برنگردم نمی دانم هنوزم تصمیم در این مورد بسیار سخته .(تنها عاملی که باعث می‌شه به خانه برگردم اینه که اگه برنگردم مادرم خیلی ناراحت می‌شه)

کنکورم نیمه اردیبهشت هست و روزهای سختی زیادی مونده عملکردم نسبت به رقیب‌هام افتضاح بوده 

امیدم رو از دست ندادم 

امّا ترسیدم 

این وسط خودم باید به داد خودم برسم و جبران کنم.

خدارو شاکرم که دیروز باز هم نشون داد هوامو داره فقط باید ، چشم هامو بشورم.

خوبه که دیگه به اینترنت وابسته نیستم و اینکه حتی تونستم 10 روز تمام اینترنت نیام ان شا الله هفته‌ی آینده که راهی دانشگاه شدم دیگه با اطمینان تمام فقط هفته‌ای یک بار میام (احتمالاً دوشنبه‌ها) خوش‌حالم که این دوراندیشی رو داشتم. مشکل اصلی هم حل شده فقط مسئله‌ی خواب هست که باید پیش روانشناس برم...

به برنامه‌ریزی و دوراندیشی اعتقاد دارم و خیلی از اون کارهای تو عکس رو توی برنامه‌ام داشتم و یا اضافه‌ خواهم کرد.

یه مقدار دلهره قلقلکم می‌ده و اجازه نمی‌ده به آغوش درس‌های دوست داشتنیم برگردم :(

دعام کنید لطفاً :-"