سلام
گفتم یکم از خودم بنویسم
راستش تو دنیای واقعی یه درونگرای واقعی هستم و با دیگران ارتباط برقرار نمیکنم
از راهنمایی کلا از همه جدا شدم فقط یه دوست صمیمی داشتم که اونم تو دبیرستان از من فاصله گرفت دوم دبیرستان هم یه دوست صمیمی داشتم که تو دانشگاه از من جدا شد الانا دیگه دوست صمیمی ندارم و یه جورایی با تنهایی خودم دوست شدم
خالهام خیلی از من شاکی هست و معمولا تو مهمونیها با تندی بهم میگه Cloud پاشو برو پیش بقیه بچّهها امّا من به خوردن میوهی خود ادامه میدهم ، البته این رو نمیشه نادیده گرفت که روحیاتم با خیلی از پسرای هم سن و سالم سازگار نیست و معمولا نخود نپختهی جمع تشریف دارم
اطرافیانم ازم شناخت درستی ندارند ، مثلا چند رو ز پیش قرار بود برای یک آگهی توی دیوار به یه شمارهی غریب تماس بگیرم مادرم گفت Cloud اگه دختر بود به صحبتت ادامه بده و نمیخواد بدویی و تلفن رو برام بیاری
خب مادر من چرا فکر میکنی من به طور طبیعی از پس یه تلفن با یه دختر بر نمیام
:| :| :| :| :| :| :| :| :| :| :|
دنیای مجازی چیز دیگری هست و عجیب راحتتر ارتباط برقرار میکنم
میدونید من خیلی پرحرفم امّا شاید 80 درصد از صحبتهام با خودم باشه 19 درصد تو دنیای مجازی که چندین جا تقسیم میشه و یک درصد هم دنیای واقعی D:
اما چیزی که مشخصه اینه که انزوا تو رو تو هر دو دنیا دارم مثلاً این وبلاگ رو که زدم به هیچ کس اطّلاع ندادم و فکر هم نکنم اطّلاع بدم.
وبلاگهای دوستان رو به صورت مخفی دنبال میکنم و حتّی شده که به لایک و دیسلایک بسنده کردم و نخواستم با نظر دادن متوالیم متوجه این مسئله شند که دنبال میکنم
حتی وبلاگ یه سری از غریبهها رو با اسمهای متفاوت یا ناشناس نظر میدم چون نمیخوام بدونند من کی هستم
شده هم که طرف رو از دنبال کردن بیرون آوردم طبیعتاً خودش که که نمیدونسته دنبالش میکنم پس نخواهد فهمید دیگه دنبالش نمیکنم :))
اوه چقدر پرحرفی :دی