اما این دفعه خانوادهام هستند بارها به شوخی تو جمعِ فامیل شکایت کردم و ...
دیشب ساعت یک بود خواستم طبق معمول در اتاق ببندم و بخوابم با صدای پنکه و گرما خوابیدن برام آسونتر بود تا اتاق خنک باشه اما سر و صدای خانواده ، صدای تلویزیون و نور پذیرایی تو اتاقم بتابه اما خواهرم میخواست تو اتاق بخوابه و میگفت گرمشه و نمیتونه بخوابه ناچارا در رو باز گذاشتم از طرفی دیدم نمیتونم بخوابم با ناراحتی رفتم پرسیدم کی میخوای بخوابین؟ گفتن الان ، گفتم میخوام بخوابم شما هم زود بخوابید من با این نور چراغ و صدای تلویزیون نمیتونم بخوابم اونا هم گفتن باشه اما تا ساعت 2 سریال دیدند ، داداش صرو صدا نور چراغ هم که سرجاش خواهرم تو این شرایط میتونه بخوابه و خوابید اما من حساسم و به این آسونی نمیتونم بخوابم
قبلا تو خوابگاه این مشکل بوده و سعی کردم که خودم رو درست کنم که حساسیتم کم شه اما نشد :(
سر این مسئله یکی از دوستام باهاش قظع ارتباط کردم ، اتاق عوض کردم اما تو اتاقهای دیگه هم همین مشکل تا حد کمتری وجود داشت
اگه خانوادم نبودند به اونا هم شکایت نمیکردم ، فقط حذفشون میکردم اما اونا خانوادم هستند و نمیتونستم حذفشون کنم ، دوستم دارند و دوستشون دارم :-<
به هر حال توجهی بهم نشد ، امروز دیر از خواب بیدار شدم و هنوزم اعصابم داغون
تنها چیزی که آرومم کرد این بود که تصمیم گرفتم مهر برم پیش روانشناس دانشگاه قبل از اینکه کارم به روانپزشک بکشه
چون دانشگاه تو شهر دیگه س :| من که اصن ارزوی اینو دارم عاقا :دی
یه هدفی چیزی :)
یه کار مفید :|