سلام
امروز از اون روزهاست که صبحش رو با امید شروع کردم امّا بعدش خودم برنامههام رو نابود کردم
تا الان باید 4 ساعت درس خونده باشم امّا وضعیّت فعلی = صفر ساعت
یکم قرآن خوندم تا دلم آروم بگیره امّا فایده نداشت گفتم یکم دیگه بخونم شاید فایده داشت تا رسیدم به این آیه
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِی خَرَابِهَا أُوْلَـئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَن یَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِینَ لهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (114)
سورهی بقره
- کیست ستمکارتر از آنکه نگذاشت که نام خدا در مسجدهای خدا برده شود ، و در ویران ساختن آنها کوشید؟ آنان در آن مسجدها جز بیمناک و ترسان داخل نخواهند شد و نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت عذابی بزرگ است
بقول تفسیر نور آقای قرائتی خرابی مسجد تنها با بیل وکلنگ نیست ، بلکه هر برنامهای که از رونق مسجد بکاهد، تلاش در خرابی آن است.
یه نگاهی انداختم به خودم جامعهی امروزه و مسجدهای امروزه ، وضعیّت جالب نبود :-"
میدونید نمونهی مسجدهای خوب رو دیدم یکیش نزدیک خونهی خودمونه
مسجدتو تابستون واسه بچهها کلاسهای ورزشی ، علمی ، و حتی قرآنی میزاشت (الانش خبر ندارم چطوریه امیدوارم که این کار رو ادامه داده باشند.) یه جو سالم و صمیمانه بین بزرگترها و کوچیکترها وجود داشت و یه آرامش خوبی رو ایجاد کرده بودند تصویری که نزدیک به تصویر توی ذهنم از یه مسجد خوب.
عقیده دارم که مسجد باید یه جای آرامشبخش باشه آدم به خدای خودش فکر کنه و اونجا بتونه حتّی درس بخونه و از دیگران یاد بگیره چه علمی چه مذهبی و ...
امّا خیلی از مسجدهای امروزه برام جالب نیستند و همچنین بعضیهاشونم به درستی بهم معرفی نشدند ، شاید یکی از دلیلها مسجد نرفتن من تنبلی باشه
یا میتونه ترس از این باشه که اونجا مغزم رو با صحبتهای خسته کننده سیاسی شست و شو بدند
یا اینکه بعضی از افرادی که میان صحبت میکندد باورهای قدیمی خودشون رو بیان میکنند باورهایی که حتّی ممکنه از لحاظ علمی هم اشتباه باشه مثلاً این باور اشتباه که یکی میگفت سرخ شدن آسمان به خاطر خون اما حسین هست :| خب یکی نیست بگه آقایون محترم خودتون رو به روز رسانی کنید و از باورهای اشتباه دوری کنید شاید 70 سال پیش میگفتید که یه فرشته هست با 10 میلیون انگشت که حساب ثواب صلوات رو انجام میده مردم باور میکردند امّا الان یه بچه 7 ساله هم میدونه نیازی به 10 میلیون انگشت نیست و یه فرشته یک انگشت و یک رایانه میتونه محاسبات سنگین رو انجام بده:دی و ...
یا میتونه فرار از این باشه که فکر میکنم مسجد مختص افرادی هست که آهنگ گوش نمیدند و شلوار جین نمیپوشند و کلاً از این تیپ عجیب غریبهایی که خیلی درکشون نمیکنم
البته باید سر فرصت در مورد این مسئلهی غنا تحقیق کنم :-؟
به هر حال فکر کنم محکمترین دلیلم فرار از اون فضای شست و شوی مغز با صحبتهای خسته کننده سیاسی باشه
میدونید تصویری که از خیلی مسجدها و آدمهای توش دارم اصلا شبیه این چیزی که دوست دارم باشه نیست
در واقع مسجدی که قرار هست من رو یاد خدا بندازه یاد بندهی خدا و طرز تفکّری که من دوست ندارم میاندازه مسجدی که در اون آرامش ، حل مشکلات افراد محل ، یادگیری مسائل دینی ، علمی میخوام نه مسجدی که فضای سیاسیش آرامش من رو گرفته ، کسی به فکر کمک به دیگری نیست مسائل روز دینی توضیح داده نمیشه و حتّی مسجدی که درش رو میبندند و فقط موقع نماز بازش میکنند.
خیلی مسخره هست که در مسجد رو میبندند :|
با همهی اینها سعی میکنم یک بار دیگه به این فضا برگردم شاید بتونم از این فضا استفادهی درست رو ببرمو شاید بتونم فضای اون رو اونطور که دوست دارم تغییر بدم چیزی که مشخصه با فرار من از مسجد چیزی حل نمیشه.
و البته یه چیز دیگه هست که من رو از بازگشت میترسونه و اون خانوادم هست ، اگه دست خودم بود که این کار رو پنهانی انجام میدادم امّا همچین چیزی تقریباً محاله :دی
بزار یکم واضحتر توضیح بدم من چند سال پیش قرآن خونی رو شروع کرده بودم امّا یکی از اعضای خانواده ما تو کل فامیل پخش کرد Cloud قرآن میخونه ، خب بنظرم چیز کوچیکی بود و نباید اینقدر بزرگنمایی تو فامیل انجام میشد تازه منی که اون همه اشتباهات و گناهها داشتم و هنوزم کامل پاک نشدم ، فقط سعی در بهتر شدن دارم ؛ هیچی دیگه قرآن خوندن رو پنهانی ادمه دادم و از اونجا که موقعیّتش مثل قبل برام فراهم نمیشد تقریباً قرآن خوندن ول کردم.
احتمالاً با وجود کتابخونه رفتنها و خانواده این مسئلهی مسجد رو بزارم زمانی که رفتم دانشگاه